............
متن تركمني در ادامه مي آيد:
پسر ته تاغاري
روز جمعه ساعت 7 صبح ، وقتی وبسایت ها و وبلاگها را گشت مي زدم ، پسر بچّه ام ، یک و اندي ساله است، افت و خیز راه میره ، یه هو یک لیوان شیر رو ریخت… ! عیالم داد و قال کرد و پسر بچّه را کوبید زمین ، پسر بچّه م الیاس گریه كرد.
بلند شدم ، گفتم : اي بابا ، عیال ! زورت به این بچّه می رسه ، طفل معصوم رو زجر ميدي ، عیال !یک لیوان شیر ریخته شده که شده ، بگو انّا لله و انّا الیه راجعون. آنچه در دنیاست ؛در دنیا ماندنی است!
عیال با خشم و غضب گفت : تو دیگه حرف نزن ، مادرت هم منو کلافه می کنه . کاش تو ،ته تاغاري نمی شدي . کاش خونه مون مستقل می شد . آه… چه کار کنم!؟ در حسرت مانده ام . بخت و اقبالم این بوده . آه خدايا! لابد همه ي مادر شوهرها اینگونه اند. نمی دانم من ساده ام ، رخت و لباس پدر و مادرتو می شویم ، پخت و پزشونو انجام میدم. قدرت رو اصلا ً نمیدونن.
من گفتم : عیال! ناشکر و ناسپاس نباش . این دنیا فانی است ، آخرت باقی . صبور باش عیالم ! تو نیکی می کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز . من ان شاء الله بزودي ماشین لباسشویی برات تهیّه می کنم . فعلا بیا بنشین برات شعر بخونم:
نِه گِرِك؟!
بیر کاسه قیزغین چاي ، بیر دِئویم چورِك
بیر- ام ، عارما ، بیرده مهربان یورِك
ایکیمیزه، بی دنیا ده عزیزیم
دوغیردان – ام موندان باشغا نِه گِرِك؟! [مرحوم ناز محمد پقّه ، سویجک بولسانگ]
برگردان فارسي شعر:
چیست لازم؟!
یک فنجان چاي داغ قطعه اي نان
یک دل صمیمی و خوش رویی
براي من و تو در این دنیا عزیزم
حقّاً چیز دیگري چیست لازم؟!
عیال جان! این را هم بدان ، بسیار زن و شوهري در اطرافمون هستند که حسرت روز و تقدیر ما را می خورند